
دانلود سریال Sword Snow Stride 2021
نام ها: Sword Snow Stride
محصول: 2021 چین از شبکه Tencent Video
ژانر: اکشن | تاریخی | فانتزی
تاریخ پخش: Dec 15, 2021
قسمت ها: 38
روز های پخش: هر روز
مدت زمان: 45 دقیقه
وضعیت: به اتمام رسیده
بازیگران:
Zhang Ruo Yun – Hu Jun – Teresa Li
قسمت آخر اضافه شد.
زیرنویس انگلیسی قسمت آخر اضافه شد.
خلاصه داستان: این سریال درباره استاد جوانی به شو فنگ نیان است که توسط آموزش های سخت گیرانه پدرش بزرگ شده است تا روزی پادشاه لیانگ شمالی شود. اگرچه این راه طولانیبا مشکلات زیادی روبرو میشود،ولی شو فنگ نیان به طور مداوم مهارت های رزمی خود را بهبود می بخشد و افراد مهم بسیاری را در این سفر جمع آوری می کند و …
.
.
اطلاعات بیشتر سریال
امتیاز: 10.0 از 10 (میزان آراء: 4 نفر)
سازندگان سریال:
نویسندگان:
Wang Juan
کارگردانان:
سایر عناوین سریال:
عنوان بومی سریال:
雪中悍刀行
عنوان های دیگر سریال:
The Snowy Path of the Heroic Blade
Sword in the Snow
Knife in the Snow
Knives in the Snow
Xue Zhong Han Dao Xing
Syut Jung Hon Dou Hang
.
.
لینک مستقیم
سافت ساب انگلیسی
.
زیرنویس سریال
.
زیرنویس فارسی
قسمت 01 – قسمت 02
در کل بخوام بگم سریال قشنگی بود و دوستش داشتم. بازی رویون مثل همیشه عالی. کلا یه نسخه دیگه از لذت زندگی بود و حتی شخصیت فنگ نیان هم تقریبا مشابه فان شیان بود! ولی خب به نظرم لذت زندگی چندین لول بالاتر هست و فان شیانم خیلی جذابتر از فنگ نیانه. ملودرام بودنش هم جالب بود برام و حوصلم رو سر نمیبرد اصلا. دیالوگها هم عالی بودن و عمیق.
ولی چند نقطه ضعف هم داشت.
اصلاً اگه قرار بود یه دختر شمشیرزن قوی باشه که میدیدیم صد نفر مثل اون اطراف فنگ نیان هستن، این خاص بودن جیانگ نی دقیقاً همینه که بدون مهارت رزمی ولی با درایت و فهم زندهست.
فنگ نیان کاراش برام تناقض داشت نمیدونم مشکل از نویسندگی کاراکتر بود یا چی ولی گاهی واقعا شوک بهم وارد میکرد. از همون اول که لین هونگ رو با تحقیر و بازی سرگرم کرد، نشون داد چقدر بیرحمه. همه چیزو تبدیل میکرد به یه نمایش برای اثبات برتری خودش. رفتار سرد و حسابشده با آدمایی که حتی جونشون رو براش دادن.
اولش فکر میکردم براش مهم نیست مردم بهش انتقاد میکنن و فقط میخواد به پسر خاندان لین نشون بده که داره ازش سوءاستفاده میشه و رکب خورده ولی بعدش به شدت باهاش بازی و تحقیرش کرد و بعدم توی زندان ولش کرد! حتی وقتی معلوم شد که همه این سوءقصدها برنامهریزی پدرش و بقیه مقامات بوده و اصلا امکان نداشت اون سوءقصد بتونه موفق بشه ولی بازم تغییری توی سرنوشت اون بدبخت نکرد! خاندانش هم که نابود شد.
تازه بعدشم ولش نکردن و این پدر و پسر کاری کردن که تبدیل به یه مرده متحرک بشه و تا آخرین قطره جونش ازش استفاده کردن. وقتی اون میرفت میجنگید همه میدونستن هرچی بیشتر بجنگه به مرگ نزدیکتر میشه ولی واقعا براشون مهم نبود. حالا شما مقایسه کنید با سریال لذت زندگی و تنگ زیجینگ که همون اول سریال قصد کشتن فان شیان رو داشت ولی بعدش به صمیمیترین دوستش تبدیل شد و تمام تلاشش رو کرد تا نجاتش بده. فان شیان هیچوقت از یه آدم اینطوری استفاده نکرد و اون رو تا مرز جنون و مرگ نبرد.
بعدش مثلا برای خواهرش، به جای اینکه از خودش بپرسه، شروع کرد تحقیق و بعدم اون مردو کشت. اگه شایعهاش درست بود چی؟ خواهرشو میکشت؟ حالا این رو میتونیم در نظر بگیریم که خیلی خواهرشو دوست داشت و میخواست یه زهرچشم بگیره تا بعد از رفتنش دیگه کسی جرعت نکنه اذیتش کنه و بازم قابل درک هست.
برادری هم که همه میگفتن نابغس، ولی آخرش فنگ نیان یهتنه ازش جلو زد، بدون اینکه عدالت رعایت شه. تازه کلی هم “کد تقلب” آوردن براش؛ روح اصیل، استادای برتر، تمرینهای فشرده چند ماهه، همه چی آماده! انگار نویسنده یهجایی یادش رفت گفت رزمیکار شدن سالها تمرین میخواد. کل شخصیتهای سریال در خدمتش بودن…
در حالی که توی سریالهایی مثل نابغه، شخصیت اصلی فقط سیاستمداره و این باعث شده همه بتونن نقش مکمل داشته باشن و بدرخشن. ولی اینجا؟ انگار نویسنده میخواست فنگ نیان بهترین توی همه چی باشه. وقتی هوانگ پیر مرد و فنگ نیان تصمیم گرفت مهارت رزمی یاد بگیره خیلی خوشحال شدم و برام انگیزهبخش بود ولی بعدش در عرض 2-3 ماه این همه پیشرفت کرد و واقعا گند خورد توی همهی اون امیدبخشی!😂 انگار نه انگار بقیه حداقل 10-15 سال تمرین میکردن تا به اون سطح میرسیدن… وقتی اون استاد روح اصیل رو به فنگ نیان داد و خودشو عملاً فدا کرد تا فنگ نیان قدرت بیشتری بگیره، واقعاً دیگه اون حس “تلاش شخصیت اصلی برای رشد” نابود شد. یعنی انگار گفتن: “بیا داداش، زحمت نکش، ما خودمون قویات میکنیم.”
فنگ نیان همیشه با کمک دیگران و بدون پرداخت بها به خواستههاش رسید. هیچوقت واقعا بهای خاصی برای چیزی نداد و در تمام موضوعاتی که باهاش روبرو شد بدون بروبرگرد موفق شد. یعنی هیچ چالشی براش وجود نداشت درحالیکه به قول ملینا فان شیان صد برابر قویتر و باهوشتر از فنگ نیان بود ولی همش رکب میخورد و بلا سرش میومد. مسیر فنگ نیان کاملا توسط فداکاری پدرش، دوستاش، سربازا، خانوادش و… هموار شده بود و تقریبا بدون دست انداز بود.
فان شیان اشتباهاتش رو میپذیره و عذاب وجدان میگیره ولی فنگ نیان به نظرش کلا همهی کارهاش درسته و اشتباهی نداره!! کلا همه چیز بر وفق مرادشه و همه مدام تحسینش میکنن. استادای بزرگ به خدمتکار و محافظ شخصیش تبدیل میشن و انقدر بهش علاقهمند میشن که میپرستنش بدون هیچ دلیل منطقی! در مورد فان شیان اصلا اینطور نیست.
علاقه فنگ نیان به خانوادش خیلی برام قشنگ بود خصوصا جایی که داداش کوچیکش رو بغل میکرد و تقریبا مشابه فان شیان بود ولی تفاوتش این بود که فان شیان اگر بود حتما یه راهی برای کمک به خانوادش پیدا میکرد و نمیذاشت همه از هم جدا باشن و زجر بکشن و کل زندگیشون فدای اون بشه.
2 موضوع دیگه که بهم شوک وارد کرد:
شخصیتی که قرار بود شرور باشه، ولی نبود. اولش بهعنوان تهدید معرفی شد.
اما در عمل:
– به فنگ نیان و دوستاش رحم کرد.
– میتونست همهشون رو بکشه ولی نکشت.
– هیچ جنایت خاصی نکرده بود.
آرزوش چیه؟ صعود به آسمان. آرزوی اون که سالها تمرین کرده بود، از دنیا کناره گرفته بود، و قدرت زیادی داشت فقط یکی بود: صعود به آسمان، یعنی رسیدن به مرحلهای بالاتر از درک زمینی. به نظر من این آرزو نه خودخواهانه بود، نه خطرناک، نه تهدیدی برای بقیه. بلکه نوعی رهایی عرفانی و تعالی شخصی بود.
اما چی شد؟ اون استاد شکوفه و فنگ نیان بدون اینکه دلیلی واقعی داشته باشن، مانع این صعود شدن. و در نهایت، او رو نابود کردن؛ بدون هیچ بحث و حرفی! بدون تلاش برای درک نیت یا شخصیتش. فقط چون “خطرناک به نظر میاومد” یا “با مسیر فنگ نیان همراستا نبود”.
درواقع ژائو کای سیاه نبود بلکه شخصیت «خاکستری» سریاله که عمق شخصیتی و انگیزههای درکپذیر داره — ولی داستان بهجای اینکه این پیچیدگی رو نشون بده و ازش استفاده بکنه، اون رو قربانی مطلق روایت قهرمانمحور فنگ نیان میکنه. درواقع یجورایی اون رو نه به خاطر کارای بدی که انجام داده بود، بلکه به خاطر کارهای بدی که در آینده ممکن بود انجام بده و باعث جنگ بشه کشتن!! یاد اون پیامبره افتادم موسی بود؟؟ یه پسربچه رو انداخت توی چاه و کشت به این خاطر که در آینده قرار بود کافر بشه و بقیه رو هم به سمت کفر ببره…!
ژائو کای دنبال قدرت بود، بله، اما:
نه از روی طمع محض، بلکه از باور به اینکه خودش یا خاندانش مستحق سهمی از قدرتاند.
توی خیلی از صحنهها، تصمیمهاش نشون میده که اهل فکر، برنامهریزی و سیاستورزیه — نه صرفاً شر مطلق.
سرنوشت ژائو کای در سریال نشون میده که:
حتی اگه شخصیت پیچیدهای باشی، تا وقتی سر راه قهرمان ایستادی، فرصت روایت، دفاع یا حتی محاکمه عادلانه نداری.
کشتنش انقدر سریع و بدون هیچ حرفی درواقع یک «حذف بیسروصدا» بود — چیزی که در روایات قهرمانمحور بهعنوان “پایان بدها” پذیرفته میشه.
در سریالهایی مثل لذت زندگی یا نیروانا در آتش شخصیتهای مشابه ژائو کای (مثل شیو شی یا حتی امپراطور) اغلب نه با مرگ ساده، بلکه با درگیری عاطفی، تضادهای شخصی، یا عبرتهای اخلاقی روبهرو میشن. بیننده فرصت همدلی و درک پیچیدگیهای اخلاقی شخصیتها رو پیدا میکنه، نه فقط تماشاچی اعدام اوناست. حالا اون خواجه پیر باعث مرگ مادرشون شده بود و کشتنش حقش بود ولی ژائوکای چی؟؟
مرگ ژائو کای، علیرغم تمام ضعفها و اشتباهاتش، بیشتر از اینکه پیروزی عدالت باشه، پیروزی قدرت و تسلط یک خاندان خاصه.
کشتن ژائو کای یکی از لحظاتی بود که فنگ نیان میتونست با یک تصمیم انسانی یا حتی سیاسی بالغتر تعریف بشه، ولی بهجاش، یک حکم اعدام صادر کرد که نه محاکمهای داشت، نه انصاف، و نه همدلی. این نشون میده که شخصیتش نه بر پایهی اصول انسانی، بلکه بیشتر بر پایهی قدرت و حقبهجانبیه. اونجا که ژائوکای بهش گفت تو همه چیز برات فراهم بوده ولی من باید ذره ذره برای همه چیز میجنگیدم خیییلی درکش کردم واقعا حرف دلم بود.
انگار یه جوری نشون داده بودن که فنگ نیان ازش خوشش نمیاد، ولی تا وقتی مستقیم به خودش حمله نکرد، هیچ واکنشی نشون نداد. در حالی که اگه زودتر وارد عمل میشد شاید لین هونگ نمیمرد. رفتار فنگ نیان با ژائوکای هم بیشتر شبیه این بود که “بذار ببینم تا کجا میخوای جلو بری، بعد باهات بازی میکنم”، نه اینکه بخواد واقعاً جلوی ظلمش رو بگیره. حتی انگار مرگ بعضیا براش اهمیتی نداشت یا شاید هم میخواست تلنگر بخورن، تا بفهمن دنیا چطوریه!
در نهایت، با همهی این حرفا، ژانگ رویون تونسته یه شخصیت خیلی خاص از فنگ نیان بسازه. با وجود همهی بیرحمیها و تناقضها، اونقدر قشنگ بازی کرده که نمیتونی از روند سریال لذت نبری. ببقیه بازیگرها هم در نقش خودشون خیلی خوب بودن.
سریال لذت زندگی، محافظ دافنگ و این سریال، همهشون تقریبا فضای مشابهی دارن؛ پر از طنز و در عین حال لایههای سیاسی و اخلاقی. ولی این سریال انگار خودش هم نمیدونه داره چی نشون میده. بعضی چیزا انگار سهواً تبدیل شده به انتقاد از خود شخصیت اصلی.
در کل، اگه با دقت ببینی و ریزبین باشی، میفهمی فنگ نیان گاهی نه تنها قهرمان نیست، بلکه یه شخصیت پیچیدهست که حتی خودش هم نمیفهمه چقدر شبیه پدرشه.
لطفا ترجمه کنید،همه بعد از دیدن شیان میان اینجا🥴😄
الان زیرنویس فارسی نداره این فیلم.زیرنویسی که دانلود کردم انگلیسیه.کمک لطفا
جالبه که میدونم پایان فصل یک بازه و احتمالا فصل دو ایی حالا حالا در کار نباشه ولی بازم میبینم
#خودآزاری_سریالی
جانگ رویون نصف سریال یه لباس ساده و تمام سفید میپوشه و موهاش پخش و پلا رو صورتشه
و بله در کراش ترین حالتیه که یه آدم میتونه باشه🤧😫🤩
سریال رو نگه داشته بودم برای وقتی که خیلی دلتنگ لذت زندگی شدم شروع کنم و خب الان قسمت ۱۸ ام 😍
سریال قشنگه 👍
فیلمنامه اش درست و حسابیه
و سکانس های مبارزه اش فوق العاده است
ولی من همش یاد لذت میوفتم اصن یه طوریه که هر لحظه منتظرم شو فنگ نیان تبدیل به فان شیان بشه😭😭
مقایسه کردنشون اجتناب ناپذیره
این شاهکارو که به نظرم خیلی بهتر از لذت زندگی است! اگر ندیدید آغازش کنید که به زودی فصل دوش میاد
نقد کلی سریال (حاوی اسپویل):
طبق لیست صد سریال برتر چینی توی MDL، این سریال رتبه هفدهم رو داشت که من مدتیه طبق این لیست سریالامو میبینم. با سرعت لاک پشت البته…
این دومین سریالم از جانگ رویان بود. چیزی که راجع به این سریال جالبه اینه که بازیگرا، نویسنده و حتی یه سری مواردش مربوط به سریال لذت زندگی بودن. یعنی همون آدما و هم ن عوامل اینبار با یه سریال جدید که تقریبا داستانش همون بود. مهارت بازیگری جانگ رویان برای من از همون لذت زندگی ثابت شده است. مطمئنا بازیگر قابلیه که توانایی زیادی تو کارش داره و جزو معدود بازگیرایی به حساب میاد که تو سریالاش، صداشو دوبله نمیکنن. هردوتا سریالی که دیدم به شدت رو صدابرداریش کارکرده بودن و بازیگرا فوق العاده ظاهر شده بودن.
فیلمنامه تمیزی داشت. از اونا بود که یه شروع آروم داره و رفته رفته جذابیتش بیشتر میشه. من خودم تا قسمت چهارده زیاد حاضر به پشت سرهم دیدنش نبودم. حتی از قسمت هشتم فکر کنم یه فاصله دوماه افتاد تا بیام بقیه سریالو ببینم. اون هارده قسمت اول که بیشتر معرفی شخصیت بود، برام خسته کننده ظاهر شد. برعکس لذت زندگی که از همون اول تا آخر یه لحظه کشش داستانش رو از دست نداد و همیشه هیجانش رو حفظ کرد؛ اما از قسمت چهارده به بعد افتاد رو دور. شخصیت های اصلی واقعی که بیشتر تمرکز داستان روی اوناست، اومدن داخل میدون و سفر شو فنگ نیان برای رسیدن به شهر وودی شروع شد.
داستان راجع به پسر فرمانده ارتش لیانگ شمالی، قویترین ارتش کشور لیانگ بود که شوشیائو، فرمانده لشکر، به خونخواری و بی رحمی معروف بود. این فرمانده یه پسر عیاش داشت که قرار بود جانشین اون بشه و شایعه های بدی پشت سرش پخش میشد اما همه اینا دروغ بود. فنگ نیان برخلاف تمام شایعه ها، یه پسر کاملا باهوش بود که برای کمتر کردن حساسیت ملت روی خودش، به کمک پدرش این شایعه هارو پشت سرش راه انداخته بود تا بتونه بدون مشکلی از سمت خاندان سلطنتی، ارتشو به ارث ببره.
فیلمنامه جذابی داشت. شخصیت های این سریال همه باهوش و زیرک بودن و نقشه هایی میکشیدن که نقشه فرد مقابلشون رو به راحتی و فقط با یه حرف ساده، خنثی کنه. فنگ نیان میخواست به شهر وودی بره و در حالی که توی مسیر چیزهای مختلفی یاد میگرفت، دنبال حقایقی از مرگ مادرش باشه. فکرنکین یه سریال ماجراجویی ساده هستش! زیباترین قسمت فیلمنامه این بخشش بود که فنگ نیان قدم تو مسیری گذاشته بود که پدرش قدم به قدمش رو برنامه ریزی کرده بود. نه تنها این مغز ترسناک پدرش، ترسناکتر فنگ نیانی بود که بعد یه مدت حتی از پدرشم جلو زد و برنامه هایی میریخت که به مغز باباشم نمی رسید!
فضای داستان خیلی جذاب بود. این سریال با تمام فانتزی بودنش، به لطف جلوه های ویژه به شدت قوی و پرکیفیتش، فانتزی بود که انگار فانتزی نبود. انگار من داشتم یه سریال تاریخی میدیدم با این تفاوت که ت این دوران تاریخی واقعا چیزی به اسم جادو وجود داره! فضای سریال از همین لحاظ من رو یاد نیروانا درآتش مینداخت که اونم شبیه به این، یه فانتزی واقعی محور بود. این ترکیب انقدر حرفه ای و تمیز بود که میشه گفت برعکس لذت زندگی که بیشتر تو حال و هوای یه فانتزی تناسخی سیاسی با رگه کمدی بود، این سریال یه سیاسی تاریخی نسبتا دارک و درام، با یه طنز خفیف، توی دنیای بود که جادو وجود داشت.
شخصیت پردازی فنگ نیان دقیقا عین فان شیان لذت زندگی بود. با این تفاوت که فان شیان به شدت بی رحم بود. فنگ نیان شخصیت آرومتری نسبت به فان شیان داشت. فان شیان سعی میکرد زیاد به بقیه تکیه نکنه اما فنگ نیان خیلی وقتا تو سریال انگار یه پرنسس بود که ملت دورش کردن تا یهو یه خط رو صورتش نیفته. البته اینم در نظر بگیریم که برعکس فنگ نیان، فان شیان از همون چهار پنج سالگیش داشت آموزش میدید و حتی سمم رو بدنش تاثیری نمیذاشت. اون یه هیولا بود، فنگ نیانی که تو ناز و نعمت بزرگ شده، اصلا مثل فان شیان نیست. عاشق اون لعنتیم…
من بیشترین مشکلم تو این سریال با شخصیت اصلی زن بود. جیانگ نی خیلی خیلی بچه بود. یعنی کل سریال پر بود از دخترای مستقل و قوی که سینه میدادن جلو و یه مشت مردو حریف بودن، این وسط یه دختر بچه ننر داشتیم که فقط اخما و لب و لوچه اش تو هم بود. اصلا شخصیت پردازیشو دوست نداشتم. دختری که کشورش نابود شده، خاندانش جلوی چشمش کشته شدن، توی عمارت دشمنش داره ندیمگی میکنه، زیادی مثل بچه ها رفتار میکرد. استاد لی میگفت بیا بهت یاد بدم چطور از خودت مراقبت کنی این میگفت نوموخوام (خداشاهده همینطوری میگفت فقط چینی طورش و میخواستم پاشم همونجا جرش بدم) یه کوچولو این دختر وقار یه عضو سلطنتی و یه شاهزاده که میخواد کشورشو احسا کنه رو نداشت. حالا من نمیگم هرکول ورژن زن باشه؛ اما حداقل باید یکم مثل آدم بزرگا رفتار میکرد.
سر همین شخصیت پردازی رو اعصاب جیانگ نی، من نمیتونستم زیاد با عاشقانه سریال ارتباط برقرار کنم. رابطه دوستانه فنگ نیان با روباه سفید رو بیشتر دوست داشتم تا لاس زدنای این دوتا رو. یعنی داستان عشقیشون به تنهایی خیلی قشنگ بود. جانگ رویانم وقتی با اون چشمای عاشقش به شخصیت اصلی زن نگاه میکرد، من قلبم قیلی ویلی میرفت. انقدر این پسر قشنگ به جیانگ نی نگاه میکرد اما این دختر دهنو باز میکرد کل حسم می پرید…
تو کل این سی و هشت قسمت، یه منفی درست و حسابی نداشتیم. همش سر راه فنگ نیان یه قاتلی پیدا میشد، توی دوقسمت به خاک میرفت و تموم. مغز متفکر ترسناکی که با شخصیت اصلی مقابله مثل کنه و حتی باعث شه مغزش نکششه رو نداشتیم. فان شیانی که صدبرابر از فنگ نیان هوششم بیشتر بود، تو لذت زندگی آخرای سریال کاملا درمونده شده بود. انقدر نقشای منفی اون سریال نابغه بودن! این وسط فقط یه جائوکای بود که اونم بیشتر خاکستری به حساب میومد.
در کل، فیلمنامه سریال جذابه. این سی و هشت قسمت یه روند صعودی داشت که رفته رفته بهتر و بهتر میشد. پره از دیالوگای پرمعنی و شخصیتایی که در عین باهوشی، وقار خاصی داشتن. بیشتر شعرطور حرف میزدن و فضای داستان رو جدی نشون میداد.
از لحاظ کیفیتی یه سریال رده اسه که بهترین کیفیتی که از یه سریال چینی میتونین تصورکنین رو داشت. موسیقی متن و اون تیتراژای هنری آخر و اول سریالم نشون میداد که چه سینماتوگرافی قوی داره. اگه ایرادی باشه، مربوط میشه به نوع فیلمبرداری و دوربینهای استفاده شده که باعث میشد سریال قدیمی بزنه. انگار نه انگار سریال متعلق به 2021 هستش! حس قدیمی تر و نوستالژیک طوری میداد که اتفاقا باعث شده بود فضای داستان جذابتر بشه. این البته ممکنه سلیقه همه نباشه.
پایان سریال باز بود اما آنچنان خمارم نکرد. موردای زیادی موند که بمونه برای فصل دوم، مثل تکمیل انتقام مرگ مادر فنگ نیان، سفر فنگ نیان به منگ شمالی، یادگیریش برای مبارزه با استاد شهر وودی، تصاحب قدرت لیانگ شمالی و در نهایت نتیجه داستان عاشقانه اش با جیانگ نی. هویت مجهول یه سری ادما هم موند که فصل بعد راجع به اونا بفهمیم.
با تمام اینا و این همه موضوع که موند برای فصل دوم، من اصلا تو خماری آخرش گیر نکردم! این حسمم بیشتر به خاطر کمبود یه شخصیت اصلی منفیه که هیجان داستان رو بالاتر ببره. انگار میدونم هرچی بشه فنگ نیان از پسش برمیاد. درحالی که برای فان شیان اینطوری نبود. خیلی وقتا رو دست میخورد.
دلیل مقایسه من با لذت زندگی و اشاره زیادم به اون سریال موقع نوشتن این نقد، فقط بخاطر بازیگرا و نویسنده نیست. اکثر پلات هردوتا داستان یکیه. شخصیت پردازیا مشابه هستش. نوع داستان و حتی اتفاقاتی که برای شخصیت اصلی مرد افتاده شبیه همن. تنها تفاوتشون تو یه سری جزئیاته و فضای داستان. مگرنه حتی همونطور که تو لذت زندگی دنبال قاتل مادر فان شیان بودیم، اینجا هم هستیم. اینجا فنگ نیان یه رفیق داشت که همراهیش میکرد و بعد از دنیا رفتنش زد به دل ماجرا، فان شیانم همینطور فقط به شکل دیوانه وار و هجومی.
اینم اضافه کنم که من با تمام اینا یه چیزی رو راجع به این سریال خیلی دوست داشتم. اونم توجهی بود که به سیاهی لشگرا نشون میدادن. اینکه دونه به دونه سربازای لشگر با ارزشن و گوسفند نیستن هی سرشون رو ببری و به کتفت نباشه. اینکه فنگ نیان و باباش میرفتن دیدن سرباز نابینا و بهش میرسیدن و همیشه کوچکترین کسایی که بهشون کمک کردنم یاد میکردن، خیلی قشنگ بود. اصلا احساس با ارزشی به آدم دست میداد که چقدر انسان و زندگیش با ارزشه. کلا این سریال از لحاظ معنی و مفهومی خیلی پربار بود
یکی از خوشگلترین قسمتای داستانم مربوط به رفتنشون به فرقه شیان هوان بود. پدر چینگ فنگ اصلا خیلی شخصیت پردازی قشنگی داشت. واقعا اون دوسه قسمت بنظرم جزو زیباترین قسمتای داستان بود. اون عشق پاکی که به خانواده اش داشت و غیرتی که سرشون خرج کرد… نامه هایی که از قبل برای دخترش آماده کرده بود و اون بزرگیش توی زندگی مشترکش که عاشقانه زنشو دوست داشت اما میدونست قلب زنش به اون تعلق نداره و جرئت نمیکرد مزاحم خلوت زنش بشه و آزارش بده. غمگین ترین چیزم این بود که جزئن گفتن احساساتش رو نداشت. برای همسرش شراب درست میکرد و حرفاشو روی فنجان شراب مینوشت اما زنش هیچ وقت سراغ اون شرابا نرفت و متوجه احساسات واقعی شوهرش نبود. خودشو غرق عشق کاغذی کرده بود که زیباترین عشقو نذاشت ببینه. این سه قسمت خیلی خیلی قشنگ بود.
خلاصه این سریال برای من سریال متوسط رو به بالایی بود. یه جاهاشو خیلی دوست دارم و یه جاهاش برام جالب نیست. چون لذت زندگی رو هم قبلا دیده بودم، هی با این سریال مقایسه اش میکردم و خوب دیدن اون سریال باعث شد که این برام یه سریال متوسط رو به بالا باشه.
اگه لذت زندگی رو ندیدین، این سریال به شدت بهتون میچسبه. فقط یه چهارده قسمتی باید بهش مهلت بدین تا اینا سفرشونو شروع کنن. اگه لذت زندگیم دیده باشین، با اینکه غیر ممکنه؛ اما بدون مقایسه با اون بشینین پاش.
ممنون که کامنتمو خوندین.
پایان.
باورم نمیشه منگ زی یی رو نشناختم. خدمتکار قرمزپوش فنگ نیان بود. چقدر ولی دخترای این سریال خوشگلن. لعنتی یکی از یکی کراشتر…
رو فرمانده منگ آر هم کراش زدم خیلی کراشه. مجمع کراشای دختر و پسره اصلا. به شدت چن جی بائو رو با خواهر دومی شیپ میکنم. از اون دیدارشونم معلوم بود یه چیزی بینشونه. این استاد راهبا بازیگرش تو لذت زندگی نقش بچگیای جانگ رویان رو بازی میکرد. اصلا این بچه بازیش فوق العاده است. بین بازیگرای کودکی که تا الان ازشون سریال دیدم، بهترینه! این بزرگ بشه چی میشه؟ یکی گفته بود انگار بچگیای جیمینه. راست میگه شبیهن XD
اونجاها که فنگ نیان برمیگرده میگه من شو فنگ نیان از لیانگ شمالیم، از شدت جذابیت و اون اقتدارش دلم غنج میره. لعنتی چرا انقدر کراشی؟
اعصابم با یه کامنت مسخره خورد شد.
نوشته بود دراپ کرده چون شخصیت اصلی مرد زشته…
به خدا بعضی از مردم نیاز به معاینه چشم دارن. جانگ رویان نه تنها یکی از بهترین بازیگرای چینه، به شدتم کراشه. یعنی این بشر یه جوری کراشه که ماتش میمونی. قسمتای اول بخاطر گریمش بد دیده میشه اما میری جلو جذابیته که فوران میکنه. البته تو این سریال استایلش زیاد خوب نیست. استایلش تو لذت زندگی قابلیت کشتن داشت. اینجا بیشتر اوقات لباسای گشاد کنفی میپوشه. اونجا اشرافی و ابریشمی، لباسا یه جور تو تنش مینشست که از جذابیتش خفه میشدی.
مردم کورن…
اصلا شاهزاده دوم یه هیبت دیگه داشت. با انکه بازیگرشون یکیه اماخدایی شاهزاده دوم یه چیز دیگه بود. جائو کای از اون منفیای دم دستی و معمولیه که اوایل مزاحم شخصیت اصلی مردن تا وقتی که شخصیت منفی اصلی به میدون میاد. ازش خوشم میاد اما بیایم مقایسه کنیم، شاهزاده دوم واقعا یه جذبه خاصی داشت. با اون کفشاش و عادت یست نشینی و انگورخوریش، یه سیاست مدار حرفه ای بود.
تا بیست دیدم. سریال واقعا قشنگیه. کیفیت بالایی داره و زیگراشم خیلی خوبن. یه عاشقانه زیرپوستی داره اما بیشتر داستان راجع به فنگ نیان و کسب تجربه برای رسیدن به مقام فرماندهی ارتش لیانگ شمالیه. بیشتر ما یه مقدمه از داستان شوفنگ نیانی داریم که داره پرورش پیدا میکنه و پدرش داره مسیرو براش باز میکنه و با امتحانای مداوم، اونو برای مسئولیت های بزرگ آماده. با اینکه تو تگ سریال زده ووشیا اما در حقیقت شوئنهوان هستش. یعنی رزمی با جادو جمبله. به شخصه دوست داشتم شخصیت اصلی زن روباه سفید باشه تا جیانگ نی. بنظرم زدی بچه میاد…
داستانش خیلی خوبه اما بخوایم با لذت زندگی که هم داستانی هم از لحاظ بازیگرا مشابهن، مقایسه اش کنیم؛ لذت زندگی خیلی داستانش پرملات تر بود. این نسبت به اون آرومتره. تو لذت زندگی فضا دارکتر، کاراکترا باهوشتر و پلات توییستا بیشتر بود. داستانم سرعت متناسبی داشت. تو اینجا یه سری قسمتا کش اضافی دادن.
تا اینجا ازش خوشم اومده. از قسمت چهارده به بعد داستان افتاده رو دور و جذابیتشو داره نشون میده. خدایی جلوه های ویژه اش دیوونه کننده است…
من رو تو جلوه های ویژه این سریال غرق کنین…
جنگ خدای جنگ با اون مرد زرهیه یه چیزی بود که از شدت زیباییش، نمیتونستم دهنمو ببندم…
اصلا توصیفش غیر ممکنه…
قسمت یازدهم:
آدمای این سریال یه مشت روباه مکار ترسناکن…
اونجا که استاد وودانگ قدرتاشو به فنگ نیان انتقال داد، یاد کیمیای روح افتادم…
یعنی انقدر فانتزیش تمیز و واقعی میزنه که مثلش کم میتونی پیدا بکنی. جلوه های ویژه این لعنتی خداست!
قسمت پنجم و دارم همون ترس و لرزی که توی لذت زندگی تجربه میکردم رو حس میکنم…
البته لذت زندگی فضاش دارکتر بود اما آدمای این سریالم مثل اون شدید باهوش و ترسناکن.
واقعا این فیلمنامه نویس نباید سراغ سریالای عاشقانه بره. بشینه کارایی مثل این و لذت زندگی رو بنویسه بهتره. یعنی پشم ریزونه هیچ… نابود کننده مخ پکونه!
ترجمه کره فا یه جاهایی اشکال داره. ترجمه دراما دی الم زمانبندیش غلطه.
کاش پرو بعدا اینو بزاره تو لیست ترجمهشون. خیلی سریال سطح بالا و خوش ساختیه! فانتزیه اما اصلا انگار فانتزی نیست.
فنگ نیان… من اصلا نمیتونم اینکه دقیقا چه جونوری هستی رو متوجه بشم…
یعنی خودتون باید ببینین تا اپیلاسیون کامل بشین XD
رابطش با شاهدخت چو خداست. یکی داره بدم رو میگه بیا بریم تماشا کنیم…
لعنتی از وقتی رخت و لباسارو عوض کرد، یه کراشی شده اوف…
ولی من هنوز عاشق تیپش وقتی توی لذت زندگی رفته بود به کشور دشمن، هستم. خیلی کراش شده بود لعنتی…
فنگ نیان بیا راز موفقیتت رو بگو. چیکار کردی همه اینطوری گوش به فرمونتن؟ باباش چنقده گوگولیه!!!!!!!!! خانواده خیلی خاکی و نمکی داره. عاشق روابطشونم اصلا.
یعنی ملت خبر دارن پسر بزرگ فرمانده خشن و قدرقدرتشون، چه بلایی سرش میاره و تو خونه باهم چطورین؟ XD
جانگ رویان مهم نیست کجا و به چه شکلی باشه، حتی اگه به شکل یه سیاه سوخته گدا گریمش کنن، بازم یه روده راست تو شکمش نیست و ملتو اسکل خودش میکنه XD شوفنگ نیان خیلی فان شیانه XD
طبق لیست صدتا سریال برتر چینی mdl، این سریال رتبه هجدهم رو داره. من فعلا ده قسمت از خون جوانانم مونده با فندک و پرنسس تا به سریال هجدهم برسم (این مدت جابه جایی زیاد بود سریال دیدنم از نظم خارج شد) فقط کستشو نگاه میکنی با خودت میگی اوففففف. یه قسمتشو همینطوری زدم تا ببینم کیفیتش چجوریه. خدایی یه جوری کیفیتش بالاست که نابود شدم. انقدرم یه سریال خوش ساخت؟؟؟؟
ای کاش اینم پیشنهادی بزنین 😍😍😍😍😍