اون خانم پرستار که با دکتر مون اول سریال رابطه داشتن وقتی دید سوجونگ با کانگ دونگ جو خوشه و آرامش داره دیگه نخواست آرامشش رو بهم بزنه و حقیقت اینکه باهم رابطه داشتن رو نگفت

منتها پایان بندیشو دوست نداشتم مشخص نشد اون دوتا خواهر برادر بودن یا نه، اون یاروئم با اون همه کارایی که با اینا کر مجازات انچنانی نگرفت. سندروم پس از حادثه‌ی دختره ام که اصن بهش پرداخته نشد، درنهایتم نفهمید که اون یارو اول سریال بهش خیانت کرده بود.

دکتر بو یونگ‌جو در دوران دانشجویی یه دوست دختر داشته که همکلاسیش بوده و هر دو خیلی توی کارشون حرفه‌ای بودن، اما به دلایلی از هم جدا می‌شن و دوست دخترش پزشک بدون مرز می‌شه و از کره می‌ره.
دکتر بو یونگ‌جو، یک جراح با سه تا تخصص هستش که خیلی کار بلد و معروفِ و توی یک بیمارستان خیلی خوب توی سئول هم کار می‌کنه، طرفدارهای زیادی داره و همینطور آدمای زیادی هستن که دوست دارن توسط این دکتر عمل بشن، ازونجایی تقاضا خیلی بالاست، مدیر بیمارستان (مدیر ‘دو’) خودسر و بدون اطلاع بو یونگ‌جو، مریض‌ها رو پذیرش می‌کرد و بهشون می‌گفت که توسط بو یو‌نگ‌جو عمل می‌شید اما در واقع یک تیم جراحی دیگه رو می‌فرستاد اتاق عمل تا عمل رو انجام بدن.
توی بیمارستان دختری به اسم جانگ هیون‌جو که سال سومِ پزشکی بود بستری بود. هیون‌جو تعریف بو یونگ‌جو رو شنیده بود و تو بیمارستان دنبالش می‌گشت تا بتونه در حین اینکه بستریِ ازش چیزای زیادی یاد بگیره و سوالای درسیش رو ازش بپرسه اما خجالت می‌کشیده که باهاش صحبت کنه، بو یونگ‌جو رو توی بیمارستان می‌بینه و ازش می‌پرسه که دکتر بو یونگ‌جو رو می‌شناسی(درصورتیکه می‌دونسته بو یونگ‌جوِ)؟ شنیدم خیلی دکتر خوبیِ و … اما بو یونگ‌جو خودشو معرفی نمی‌کنه و میگه فامیلی من کیمِ. ازون به بعد هیون‌جو بهش میگه که من دوست دارم شادگردت باشم و کیم سابو صداش می‌کنه، روابطشون به عنوان شاگرد و استاد خیلی نزدیک می‌شه. تا وقتی که روز عمل هیون‌جو می‌رسه و زیر عمل می‌میره. بو یونگ‌جو متوجه می‌شه که به هیون‌جو گفته بودن که داره توسط بو یونگ‌جو عمل می‌شه.
بو یونگ‌جو خیلی خیلی ناراحت می‌شه چون هیون‌جو براش عزیز بود، می‌خواد علیه بیمارستان شکایت کنه که مدیر دو گفت اگه اینکارو بکنی، اون چند نفری که بجای تو می‌رفتن توی اتاق عمل و عمل رو انجام می‌دادن، زندگی کاریشون نابود می‌شه، بو یونگ‌جو هم دلش براشون می‌سوزه، همه‌ی تقصیرا و مرگ جانگ هیون‌جو میفته گردن بو یونگ‌جو و از بیمارستان میندازنش بیرون و ازون به بعد دیگه هیچکس ازش خبری نداره.

زمانی که بو یونگ‌جو توی همین بیمارستان کار می‌کرد، یک روز یه مریضی رو میارن بیمارستان و چند دقیقه بعدش یک مریض دیگه رو، اما مریض دوم رو می‌برن برای عمل و در همین حین مریض دوم می‌میره. پسر مریض دوم، کانگ دونگ‌جو، می‌گه پدر من زودتر رسیده بود بیمارستان اما  یکی که بعدتر اومده بود رو عمل کردید، بیمارستان رو به هم می‌ریزه و کلی هم خسارت به بیمارستان میزنه، بو یونگ‌جو دونگ‌جو رو توی بیمارستان در حین آسیب به وسایل‌ها میگیره و همون‌جا بهش آرامبخش تزریق میکنه و وقتی دونگ‌جو روی روی تخت اورژانس می‌خوابونن بو یونگ‌جو بهش می‌گه اگه می‌خوای از کسی انتقام بگیری ازش قوی‌تر شو، دونگ‌جو اسم بو یونگ‌جو رو که روی روپوش پزشکیش نوشته شده بود می‌بینه و بخاطر آرامبخشی که بهش تزریق شده بود بیهوش می‌شه.
دونگ‌جو اواخر سریال متوجه می‌شه که خسارت‌ی که به بیمارستان زده بود رو بو‌ بونگ‌جو پرداخت کرد.

چند سال بعد کانگ دونگ‌جو پزشک می‌شه(جراح عمومی) و با همکلاسیش دو این بوم(جراح عمومی) که پسر مدیر بیمارستان بود، با هم به این بیمارستان میان. دو این‌بوم به خاطر پسر مدیر بودن همیشه مورد تعریف و تمجید بود. دونگ‌جو و این‌بوم هم رابطه‌ی خوبی باهم نداشتن. دونگ‌جو توی بیمارستان عاشق یکی از ارشدهاش به اسم یون سوجونگ(جراح قلب) می‌شه، که دکتر خیلی خوبی هم بوده.
مادر سوجونگ از دوستای مدیر دو بوده و بعد از اینکه مادر سوجونگ فوت می‌شه، سوجونگ تحت حمایت مدیر دو قرار می‌گیره.
سوجونگ با یکی از پزشکای همون بیمارستان توی رابطه‌ بوده.
دونگ‌جو به سوجونگ ابراز علاقه می‌کنه و غیرمنتظره میبوستش که سوجونگ هم در این بوسه همراهیش می‌کنه، در پایان بوسه به دونگ‌جو می‌گه که توی رابطه‌ست و می‌ره. ( سوجونگ نسبت به رابطه‌ش با دوست‌پسرش متزلزل می‌شه)
سوجونگ و دوست پسرش وقتی تو ماشین بودن، دوست‌پسرش بهش حلقه می‌ده اما سوجونگ به دوست پسرش متزلزل شدن خودش رو نشون می‌ده، دوست پسرش ناراحت می‌شه، تصادف می‌کنن و دوست پسرش می‌میره. سوجونگ توی تصادف آسیب جسمی میبینه و حال روحیش هم بعد از مرگ‌دوست پسرش خوب نبوده. روز خاکسپاری دوست پسرش از بیمارستان می‌ره بیرون و توی جنگل پاش گیر می‌کنه و از سرازیری میفته، بعد از اون روز دیگه هیچکس ازش خبر نداره.

دولدام یکی از بیمارستان‌های خارج از شهرِ و زیر مجموعه‌ی همون بیمارستانِ توی سئولِ که مدیر دو مدیریتش رو به عهده داره. دولدام هیچ امکانات خاص و جدیدی نداشت، و فقط چندتا پرسنل داشت در واقع کمبود پرسنل داشت.
دکتر نام (متخصص بیهوشی)،یکی از دوستای بو یونگ‌جو هست که توی بیمارستان دولدام کار می‌کرده و به بو یونگ‌جو پیشنهاد می‌ده که بره و اونجا کار کنه. بو یونگ‌جو بعد ازینکه از بیمارستان سئول اومده بود بیرون، به هیچ بیمارستان دیگه‌ای نرفته بود، حتی اسم خودش رو هم گذاشت کنار و با اسم کیم سابو ،طوری که هیون‌جو صداش می‌کرد، به زندگی‌ش ادامه می‌داد. کیم سابو پیشنهاد دکتر نام رو قبول کرد.
کیم سابو در حین رفتن به بیمارستان دولدام، سوجونگ رو توی جنگل پیدا می‌کنه، می‌برتش بیمارستان دولدام و خودش عملش می‌کنه.
پنج‌سال بعد و اعضای فعلی (شخصیت‌های اصلی) دولدام:
دکتر نام، کیم سابو، سوجونگ، سرپرستار اوه، پرستار پارک اون‌تاک، مدیر جانگ ( مدیر بیمارستان نبود،کارای اداری رو انجام می‌داد)
سرپرستار اوه برحسب اتفاق توی ایستگاه پلیس با کیم سابو آشنا شد و بعدها به پیشنهاد کیم سابو اومده بود دولدام.
مدیر جانگ هم از آشناهای سرپرستار اوه بود و بعد از اومدن سرپرستار اوه اونم اومد دولدام.
توی این پنج سال هم باز هیچکس از کیم سابو خبر نداشت ،چون کسی نمی‌ونست که با اسم کیم سابو داره زندگی ‌می‌کنه.
از سوجونگ هم‌همچنان کسی خبر نداشت و توی بیمارستان دولدام مشغول به کار شده بود. سوجونگ بیمارستان دولدام و کیم‌سابو رو خیلی دوست داشت، اما هنوز حال روحیش کاملا خوب نشده بود و آرامبخش مصرف می‌کرد.

مدیر دو عمل یکی از آدمای مهم و پولدار رو که ریسک عملش خیلی بالا بود و می‌دونستن زیرعمل می‌میره و نمیخواستن خودشون عملش کنن تا تقصیرها گردنشون بیفته رو دادن به دونگ‌جو. و بیمار هم زیر عمل مرد. کاسه‌کوزه‌ها سر دونگ‌جو شکست و مدیر دو هم به دونگ‌جو گفت ک یه مدت از بیمارستان بره تا اوضاع آروم شه بعد برگرده و فرستادش بیمارستان دولدام.
کیم سابو و دونگ جو در ابتدا اصلا رابطه‌ی خوبی باهم نداشتن و حتی دعواشون شده بود. اما بعدا دونگ‌جو فهمید که کیم سابو همون بو یونگ‌جوِ.

در همین حین هم رئیس یکی از کازینوها، رئیس شین، که قلبش نیاز به عمل داشت، از کیم سابو خواست که عملش کنه.
کیم سابو هم گفت من امکانات ندارم توی بیمارستان، و گفت اگه همه‌ی تجهیزاتی که میخوام رو برام بخری، منم عمل‌ت می‌کنم.
رئیس شین درواقع رئیس بیمارستان بود، هم بیمارستان توی سئول و هم دولدام که زیرمجموعه‌‌شون بود، که کیم سابو بی‌خبر بود.
مدیر دو پیگیر کارای رئیس شین بود تا مجابش کنه که بره به همون بیمارستان توی سئول و خودشون عملش کنن که متوجه می‌شه رئیس شین می‌خواد توی دولدام و توسط کسی به اسم کیم سابو جراحی بشه و میفهمه که کیم سابو همون بو یونگ‌جوِ.
چون رئیس شین مجاب نمیشه که بره سئول، مدیر دو چند تا پرسنل خودش از جمله پسرش دو این‌بوم و دکتر جونگ این‌سو (ارشد سوجونگ بود و رابطه‌ی خوبی باهم داشتن) رو میفرسته دولدام تا حواسشون به همه‌چی باشه و همه‌ی خبرها رو بهش گزارش بدن.
جمع شدن همه توی بیمارستان دولدام باعث تجدید دیدار شد، همه فهمیدن سوجونگ این همه مدت توی دولدام بوده و اینکه کیم‌ سابو کیه. دونگ‌جو هنوزم به سوجونگ علاقه داشت و بهش ابراز می‌کرد.
دونگ‌جو و این‌بوم، رابطه‌شون توی دولدام خوب شد و همینطور دونگ‌جو و سوجونگ شروع کردن به قرار گذاشتن.

توی آزمایشات قبل از عملی که از رئیس شین گرفتن، متوجه شدن که به علت داشتن آخرین مرحله از سرطان ریه، حداکثر سه ماه زنده‌ست. عمل کنسل شد. اما رئس شین گفت که با این شرایط هم دلش می‌‌خواد عمل بشه. عملش خیلی سخت و با ریسک بسیار بالایی بود و باید مدت زمان عمل رو نصف می‌کردن تا کمترین آسیب و عوارض رو داشته باشه و زنده از زیر عمل بیرون بیاد.
اعضای تیم جراحی رئیس شین : کیم سابو، دونگ‌جو، سوجونگ، این‌بوم، دکتر نام، سرپرستار اوه، پرستار پارک اون‌تاک. بعد از جلسات گروهی و مطالعاتی که کیم سابو و تیمش داشتن طوری برنامه‌ریزی کنن تا بتونن زمان عمل رو کم کنن.
و در این حین همچنان مدیر دو و آدماش کیم سابو رو اذیت می‌کردن و تهدیدهای تعطیلی همیشگی بیمارستان دولدام هم وجود داشت.
بالاخره عمل رئیس شین با موفقیت انجام شد.
مدیر دو می‌خواست سوجونگ و کانگ‌جو و این‌بوم رو برگردونه بیمارستان اصلی توی سئول که دیگه هیچ دکتری پیش کیم سابو نباشه، اما قبول نکردن و پیش کیم سابو موندن.
کیم سابو مدارکی از چند سال پیش به دسش رسید، که نشون می‌داد جراحی هیون‌جو و جراحی‌های دیگه رو که با اسمش انجام داده بودن، خودش انجام نداده. توی جشنی که مدیر دو بعد از عمل رئیس شین توی بیمارستان سئول گرفته بود، اون مدارک رو نشون داد و گفت که دیگه کاری به کارش نداشته باشه، کیم سابو و مدیر دو باهم درگیر شدن و مجسمه‌‌ای که توی سالن بود، افتاد روی کیم سابو و مچ دستش آسیب دید.

در اواسط سریال یه دختری که رزیدنت پزشکی بود توی دولدام مشغول به کار شد و او‌ن‌تاک بهش علاقه‌مند شد، اما به هیجکس نگفت. به‌خاطر اشتباهاتی که اون دختر انجام می‌داد، این‌بوم همش سرزنشش می‌کرد و با حالت تحقیر باهاش حرف می‌زد ( کلا مدل این‌بوم این شکلی بود، وگرنه آدم بدی نبود)، اون‌تاک هم به همین دلیل چند بار با این بوم دعواشون شده بود و کلا رابطه‌ی خوبی باهم نداشتن‌.